خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست!
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم.....
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا....!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟!

:: موضوعات مرتبط:
دلنوشته ,
,
:: برچسبها:
اتاق تنهایی ,
تنهای تنها ,
تنهایی ,
تنها ,
خسته ام ,
زخم ,
نمیتوانم ,
لبخندی مسخره ,
نمیخواهم ,
خودم ,
,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3